English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2860 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Regular training strengthens the heart and lungs. U ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
argument U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
arguments U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
eurythmy U ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
eurhythmy U ضربان منظم نبض حرکات منظم بدن
cartwheel [gymnastics exercise] U چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
presentable <adj.> U منظم
straight <adj.> U منظم
well-ordered <adj.> U منظم
regulars U منظم
systematic U منظم
in good order <adj.> U منظم
methodical U منظم
decent <adj.> U منظم
fair <adj.> U منظم
kelter U منظم
proper <adj.> U منظم
steady <adj.> U منظم
tidy <adj.> U منظم
trim <adj.> U منظم
uncluttered <adj.> U منظم
businesslike U منظم
neat <adj.> U منظم
first string U منظم
pitched U منظم
symmetric U منظم
ordered U منظم
in kelter U منظم
orderlies U منظم
regular <adj.> U منظم
business like U منظم
orderly U منظم
regularising U منظم کردن
regularize U منظم کردن
regularized U منظم کردن
tidily <adv.> U بطور منظم
neatly <adv.> U بطور منظم
duly <adv.> U بطور منظم
orderly <adv.> U بطور منظم
regularises U منظم کردن
duly <adv.> U بصورت منظم
to set to rights U منظم کردن
neatly <adv.> U بصورت منظم
tidily <adv.> U بصورت منظم
regularised U منظم کردن
orderly <adv.> U بصورت منظم
regulater U منظم کردن
to set in order U منظم کردن
systematic irrigation U ابیاری منظم
systematic error U خطای منظم
regular army U ارتش منظم
regular polymer U بسپار منظم
regularizes U منظم کردن
regular set U مجموعه منظم
standing army U ارتش منظم
square U منظم حسابی
squared U منظم حسابی
order U منظم کردن
regularizing U منظم کردن
squares U منظم حسابی
squaring U منظم حسابی
regular expression U مبین منظم
array U منظم کردن
shipshape U منظم کردن
arrays U منظم کردن
well conditioned U مرتب و منظم
lattices U توری منظم
well ordered U مرتب و منظم
lattice U توری منظم
unconventional warfare U جنگ غیر منظم
systemmatize U منظم یامرتب کردن
systematic U منظم نظم پذیر
put on <idiom> U منظم یا تولید یک بازی و...
lattice network U شبکه توری منظم
procession U بصورت صفوف منظم
processions U بصورت صفوف منظم
regulars U پرسنل کادر منظم
regular U پرسنل کادر منظم
systematic desensitization U حساسیت زدایی منظم
tidied U پاکیزه منظم کردن
regular grammar U دستور زبان منظم
irregular U نا منظم غیر رسمی
ranked U اراستن منظم کردن
tidy U پاکیزه منظم کردن
irregulars U عده غیر منظم
tidily U بطور اراسته و منظم
ranks U اراستن منظم کردن
tidiest U پاکیزه منظم کردن
tidies U پاکیزه منظم کردن
shipshape U مرتب کردن منظم
tidier U پاکیزه منظم کردن
tidying U پاکیزه منظم کردن
rank U اراستن منظم کردن
pick up U کندن منظم کردن
unconventional U جنگ غیر منظم
procession U درصفوف منظم پیشرفتن
liner trade U کشتیرانی منظم تجاری
processions U درصفوف منظم پیشرفتن
taut loom U چله سفت و منظم
systematic random sampling U نمونه گیری تصادفی منظم
blended fund U سرمایههای بهم منظم شده
pogroms U قتل عام منظم روسی
day in and day out <idiom> U بطور منظم ،تمام مدت
clockwork U چرخهای ساعت منظم وخودکار
My heartbeat is even . U ضربان قلبم منظم است
regular solid U کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
pogrom U قتل عام منظم روسی
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
to knock about U سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
isochronous U واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
grades U شیب منظم دادن تسطیح کردن
to kern a letter U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
keep regular hours U ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
grade U شیب منظم دادن تسطیح کردن
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
spider wire entanglement U نردههای زیگزاگی غیر منظم سیم خاردار
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
fcc U CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
paged U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
controller U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
scsi U بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
controllers U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
destructive cursor U نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
slaving U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
million instructions per second U اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
Intel U بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
slaved U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
Intel U بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
slaves U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
p.exercise U ورزش
physical exercise U ورزش
flannel U ورزش
exercize U ورزش
sports U ورزش
sported U ورزش
sport U ورزش
callisthenics U ورزش
gymnastics U ورزش
exercises U ورزش
goal U گل [ورزش]
exercise U ورزش
flannels U ورزش
pastime U ورزش
exercised U ورزش
pastimes U ورزش
gymnastical U ورزش
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
opens U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
plotters U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotter U چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
opened U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
uart U از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
dat U درایو مکانیکی که داده را روی نواز DAT ضبط میکند و ازنوار بازیابی میکند
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
terminate and stay resident program U برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
logic U مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
optimize U کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
sampler U مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
samplers U مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
You cannot make a crab walk straight . <proverb> U نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
TCP U مین میکند. این پروتکل داده ها را به صورت بسته در می آورد و خطای آنها را بررسی میکند
broadband U روش ارسال که چندین کانال داده را به سیگنا تبدیل میکند و آن را در یک مسافت طولانی حمل میکند
EMM U امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
DIF file U استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
practise U ورزش تمرین
coached U مربی ورزش
athletics U علم ورزش
coaches U مربی ورزش
sweatshirt U پیراهن ورزش
practicing U ورزش تمرین
coach U مربی ورزش
ploy U امر ورزش
athleticism U ورزش گرایی
ringside U در کنارصحنه ورزش
sweat pants U شلوار ورزش
trains U ورزش کردن
skiing U ورزش اسکی
professionalism U ورزش حرفهای
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1How to work out when you totally don't want to?
1She is choosing to look at bright side of the situation.
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com